مدح امام حسن مجتبی علیهالسلام
پروازمان دهید که بی بال و پرشدیم یک عمر درهوای شما در به در شدیم کالیم وخشک و زرد، خدا را چه دیده ای شاید به لطفِ یک نفست بارور شدیم تو پـور کوثری؛ پدرت هم ابوتـراب رزقی به ما دهید که بی برگ و بر شدیم هرچه شما کــریم تری ما گــدا تریم از اعــتــبــار نام شما مـعـتــبـر شدیم ما را به راه راست کشاندی تو یا کریم ما در مسیر تو ز خــدا با خبر شدیم آقــایــیِ تو شــامــلِ حــالِ گـدا شد و ماهم به نوکری شما مـفـتـخــر شدیم ما را به نامتان "حسنی" ثبت کرده اند ما سال هاست حلقه ی آویزِ درشدیم آقــاتــریــن جــوانِ جــوانــانِ جنـتی بی بارگاه و صحن ولـی با کــرامتی باید بـرای قــبـر تو گــلــدان بیاوریم باید ضـریح و سنگ براتان بیاوریم پهن است سفــرۀ کرمت در بقیع پس باید ز سفره ی کــرمت نان بیاوریم فهم و زبان ما به شـمـا قــد نمی دهد باید برای وصف تو قــرآن بیاوریم پای پیاده بیست سفـر مکــه رفته ای تا در مسیر رفـتـنت ایــمان بیاوریم جایی که رحمت حسنی موج می زند زشت است حرفی از نم باران بیاوریم اینکه سه بار ثروت خود نصف کرده ای کافیست تا به لطف تو اذعان بیاوریم تا نوکری کند به کــرمــخانه ی شما صدها بزرگ مثل سلیــمان بیاوریم باید فـقـط برابر یک تــار مــوی تان صدها هزار یوسف کنعان بیـاوریم آمد کــریم پس همه ی مـا گــدا شویم شاه جهان شــویم اگر اینجا گدا شویم |